شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
شما یادتون نمیاد، که
چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می
شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت
بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد
گریم می گیره. شما یادتون نمیاد، تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ شما یادتون نمیاد، شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم. شما یادتون نمیاد، زنگ
آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و
منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه
بیرون .